بعد از مدتها....
اگه میشه فقط گاهی خودت قلبم منو "ها" کن...
خدایا سرده این پایین ببین دستامو میلرزه...
دیگه حتی همه دنیا ب این دوری نمی ارزه...
تو اون بالا من این پایین دوتایی مون چرا تنها...؟
اگه لیلی دلش گیره بگو مجنون چرا تنها...؟
بگو گاهی ک دلتنگم از اون بالا تو میبینی...
بگو گاهی ک غمگینم تو هم دلتنگ و غمگینی...
خدایا من دلم قرصه کسی غیر از تو با من نیست...
خیالت از زمین راحت ک حتی روز روشن نیست...
کسی اینجا حواسش نیس ک دنیا زیر چشماته...
ی عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته...
فراموشم میشه گاهی ک این پایین چ ها کردم...
ک باید روزی از اینجا بازم پیش تو برگردم...
خدایا وقت برگشتن ی کم با من مدارا کن...
شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم جا کن.............
تولد هفت سالگی ت مبارک وبلاگ تنهائی هام 

خدایا کفر نمیگویم، پریشانم، چه میخواهی تو از جانم؟! 

دلم ی دنیا از دنیات گرفته خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا...
در بهار زندگی احساس پیری می کنم